ملت مبارز ایران با نفس مسیحایی امام خمینی، مردی از سلالۀ حسینعلیهالسلام، بیدار شد، ارزش داشتههایِ مادی و معنویاش را شناخت، سِحر استبداد داخلی را بلعید، بت استعمار خارجی را در هم کوبید، بهسانِ زلزلهای روحافزا گندابهای تحجر را زیرورو کرد و در بهمنی لالهگون انقلابی بیهمتا آفرید و نغمۀ استقلال و آزادی را آنچنان زیبا، نوآورانه و رسا نواخت که همگان را مبهوت و متحیر خویش نمود.
انقلاب اسلامی ایران، بهعنوان تجلی حاکمیت اندیشۀ دینی در تمام زوایای زندگی، توانست آراء و آمال مستکبرانه و خبیثانۀ شیاطین جهانی را نقش بر آب کند و افقی نو از مردمسالاری ترسیم نماید. بدین روی گردنکشان و غداران پرمدعا، زورگو و سفاک جهانیِ چپ و راست وجود این فکر و حرکت انقلابی جدید را تاب نیاوردند و از همان ابتدا تا امروز با روشهای گوناگون او را آماج شدیدترین و زهرآگینترین تیربارانها قرار داده و بارها تیغ کینۀ خود را بر پیکر این ملت دلیر وارد کردند.
ایران اسلامی، بهعنوان سکاندار کشتی ظلمستیزی در اقیانوس سرخِ وحشیِ مظلومکشی، همواره دندان تیز طمع ابلیس استعمار و همپیالههای منفورش را به چشم خود دیده و البته با زیرکی، درایت، رشادت و مقاومت توانسته در برابر هجمههای ناجوانمردانه و خناسانۀ آنان بایستد و با قوّت و شجاعت در مسیر رشد و تعالی گام بردارد.
تحلیل اوضاع ملل مختلف بر همراهی آزادگان اقصینقاط کرۀ خاکی با تفکر انقلاب اسلامی و گسترش روزافزون اسلامخواهی در سرتاسر گیتی دلالت دارد و نشان میدهد که ما تا حدودی توانستهایم اسلام را بهعنوان اندیشۀ برتر معرفی و عطش بیهویتی جهانی را با آب گوارای اسلام عقلانی برطرف نماییم.
متأسفانه، با تمام این اوصافی که بیان شد، کاستیها بسیار است و ما نتوانستهایم به گونهای درخور گذشته، اکنون و آیندۀ انقلاب اسلامی ایران را دقیق و عمیق بشناسیم و بشناسانیم و واقعیات و آرمانهایمان را به همگان معرفی کنیم. البته پُرواضح است که تا شناخت و ایمان نسبت به موضوعی در عقل و دل انسانها لانه نکرده باشد، هیچ تلاش، مبارزه، جانفشانی و پیشرفتی نیز به دست نخواهد آمد.
به نظر میرسد ضرورتِ امروزِ ایران اسلامی در این است که متفکران و اندیشمندان ما آنچنان که شایسته است نقشه، مدل، الگو، اهداف و افق بلند و نورانی جمهوری اسلامی را بهصورت مدون ترسیم و نقشهای مختلف را در این جورچین مشخص و ابهامها و سؤالهای موجود در اذهانِ حقیقتجو را برطرف نمایند.
ذهن جستجوگری میپرسد که چرا از میان انقلابهای متعدد قرن بیستم، انقلاب اسلامی ایران در برابر این حجم از تهاجم، غضب و نفرت قرار گرفته است؟ ممکن است پاسخ داده شود که چون تنها این انقلاب بود که توانست یک اندیشه و الگوی جدیدِ دنیوی-اخروی برای حکمرانی ارائه دهد و ابرقدرتها از این میرمیدند و میترسیدند، که چنانچه این تفکر و سرمشق پیروزِ صحنه شود و گسترش یابد، سایر ملتها و حکومتها نیز آن را میپذیرند و این یعنی به خطر افتادن منافع آنها؛ پس به دشمنیِ بیحد و حساب با انقلاب مردم سربلند ایران برخاستند و برای مهار و نابودیاش از جان مایه گذاشتهاند.
پرسشگر دوباره میپرسد که هدف این اندیشه و طرحِ جدید چیست و میخواهد ایران را به کجا برساند؟ آیا این مقصود ارزش تحمل این همه رنج، مشقت، فشار، جنگ، تحریم و… را دارد؟ چرا ما خلاف جریان آب شنا میکنیم؟ چرا یک بار برای همیشه دستمان را بالا نمیبریم و در مقابل دشمن نیرومند سر خم نمیکنیم تا رفاقت و مودّت جای خصومت و عداوت را بگیرد؟ و…
این اثر در پیِ آن است که با تبیین و توصیف نظریۀ نظام انقلابیِ حضرت آیتالله العظمی خامنهایمدظلهالعالی، بهعنوان ایدئولوژیست و استراتژیست نظام اسلامی، به پرسشهای فوق پاسخ دهد و با ترسیم این نظریه، ابهام موجود در نقشۀ راه و افق دید انقلاب اسلامی را حل کند و اهداف و مسیر را روشن و عیان نشان دهد، تا پرسشگر بفهمد که برای رسیدن به این اهداف تحمل این اندازه سختی و گرفتاریِ گاه طاقتفرسا ارزشمند است یا خیر و همچنین نقش افراد، گروهها، نهادها، دولتها و… برای رسیدن به این غایتها چیست و چگونه باید اندیشید و عمل نمود.
روششناسی پژوهش حاضر بدین صورت است که ابتدا بر اساس دیدگاههای مقام معظم رهبری و نگاه اجتهادی به اندیشههای ایشان، نظریۀ نظام انقلابی و ساختار و بافتار آن استخراج و ارائه شده و آنگاه در گام بعدی، این ساختار به وسیلۀ محتوای آثار ایشان و گاهی حضرت امام خمینی(قدس) تدوین و آراسته شده است. پس روش تحقیق در این اثر اجتهادی و منظومهای است.
در تدوین متن طرح؛ از جهت محتوایی هیچگونه دخل و تصرفی در آراء رهبر معظم انقلاب صورت نگرفته است، البته گاهی از تلفیق چند مطلب و منبع به توصیف و تبیین دقیقتری از یک نظر دست یافتهایم. از نظر نگارشی، نقلقول مستقیم آورده نشده و ادبیات گفتاری به ادبیات نوشتاریِ تهذیبی تبدیل شده است و البته سعی بر این بوده که قلم ادبی متن از زبان آیتالله خامنهای باشد.