«نامه به لوئیز» کتابی در زمینه موفقیت و خودیاری و نوشته لوئیز. ال هی (-۱۹۲۶) است. این کتاب، پاسخ نامههایی است که خانم «هی» در موسسه خود دریافت میکردهاست. خود او درباره کتابش چنین میگوید: این کتاب مجموعهای از نامههایی است که طی سالها از مردم سراسر جهان دریافت کرده و به آنها جواب دادهام. نامهها به موضوعات مختلفی اشاره دارند. تقریباً تمامی کسانیکه به من نامه نوشتهاند، خواستهاند که به شکلی خودشان و دنیایشان را تغییر بدهند. در جوابهایم سعی کردم به آنها کمک کنم تا به هدفهایشان برسند. من خودم را سنگ زیربنایی میدانم که در مسیر این خودشناسی و خودیابی قرار گرفتهام. من فضایی خلق میکنم که مردم خودشان را دوست بدارند و به این نتیجه برسند، چه انسانهای اعجاببرانگیزی هستند. این، همه کاری است که من میکنم. من التیامدهنده و شفابخش نیستم. بهجای آن کسی هستم که از اشخاص حمایت میکنم. من به آنها کمک میکنم که قدرت و درایت و توانمندیهای درون خود را پیدا کنند. من به آنها کمک میکنم که موانع و راهبندها را از سر راهشان بردارند و در هر شرایطی بتوانند خودشان را دوست بدارند و به خود عشق بورزند. یکی از این نامهها را میخوانید: لوئیز عزیز من همیشه به خود گفتهام، وقتی کوچکترین فرزندم به مدرسه برود، به کالج برمیگردم؛ اما من چهار فرزند و یک شوهر دارم و میترسم که شوهرم به من سخت بگیرد. من احساس میکنم که او به اندازه کافی حمایتگر نیست و نمیتواند از بچهها مراقبت کند. او به من میگوید: «این تو بودی که این بچهها را میخواستی و حالا باید از خودگذشتگی کنی.» اما آیا باید اشخاص صرفاً به این دلیل که صاحب فرزندانی هستند، از خواستههای خود بگذرند؟ من چه باید بکنم؟ عزیز من اگر بخواهی به رؤیایت تحقق بخشی، بهنظر میرسد که شوهرت میترسد، تو را از دست بدهد. او میترسد که تو از او جلو بزنی. من فکر میکنم او در ضمن، گرفتار باورهای سنتی است که یک زن تا کجا باید برود. این حق مسلم توست که به خواستهات برسی. تا تو اجازه ندادهای کسی حق ندارد، به جای تو فکر کند و به جای تو تصمیم بگیرد. آنچه تو در ذهنت فکر میکنی، فکر شخصی و خصوصی توست. اینجا جایی است که تو تغییرات خود را شروع میکنی….